نمی دانم چرا دیگر من از دنیا نمی ترسم گمانم رو شده دستش از این زیبا نمی ترسم حقیقت می برد آیا و یا غرق مجازم من که از افکار هول انگیزِ بی پروا نمی ترسم در اینجا بس که رنجیدم فرو رفتم به تنهایی نه از نوکر ، نه از کلفت ، نه از آقا نمی ترسم از اینجا کشتی بی بادبانم می برد من را نه دیگر هرگز از درجا زدن یک جا نمی ترسم سیاهی می رود من هم امیدی بر سحر دارم دوباره مدعی هستم من از فردا نمی ترسم ز بس زخمم زده خنجر و یا چشمان ویرانگر نه از دشنه نه از ویرانگر شهلا آشنایی با استاد دكتر حسین محمدزاده صدیق
بیوگرافی حسام منظور بازیکر
بیوگرافی دادا بیلوردی بنیانگذار شعر زلال
نمی ,ترسم ,، ,بی ,بس ,برد ,نمی ترسم ,نه از ,و یا ,، نه ,من از
درباره این سایت